نتایج جستجو برای عبارت :

تصور من از آینده

 
امشب میگه تصور کن من رفتم آلمان اونجا امتحان این دوره آموزشی روقبول شدم اونا هم به من پیشنهاد کار دادن
میگم پس ما چی 
میگه تو تصور کن چون تو هر وقت فکری تو ذهنت میاد و تصورش میکنی اون اتفاق میوفته منم قول میدم هر فصل بیام به شما سر بزنم .
منم همه اش دارم تصور میکنم ما همه رفتیم اونطرف
و تصور میکنم من یه کار خوب پیدا کردم و میتونم هم به درس و مشق بچه ها. برسم و هم حقوق خوبی داشته باشم .
یعنی زندگی تشکیل شده از تصورات ما؟؟؟؟
آخه چه کاریه تصور کردن
قبلا گفتیم تصور آنچه در خارج وجود دارد در ذهن مفهوم است.
 
تصور خود نیز دو گونه است:
۱. کلی
۲. جزئی
 
تصور کلی دو گونه است:
۱. کلی ذاتی
۲. کلی عرضی
 
کلی ذاتی:
نوع
جنس
فصل
 
کلی عرضی:
عرض عام
عرض خاص
 
به این پنج نوع تصور کلی، کلیات خمس گفته می‌شود.
تصور بد شدنت        تصور یه انتهاست  
 حادثه رها شدن       تو گریه های بی صدا 
 تو نمیتونی بد باشی     حتی اگه شکستن قلب منو بلد باشی 
 
شاید این شعر بتونه مرهمی باشه برای دردهای هوادارن سپیدورد که بعد از سالیان دراز 
موفق شد با هدایت مربیان مختلف به لیگ 1 و سپس به لیگ برتر راه پیدا کند اما نمیدانم
 چه طلسمی نگذاشت آب خوش از گلوی این هوادارن پایین برود نمیدوانم چه بد شگونی
 تیم ما رو نظر بد نگاه کرد که تیم منسجم و هم دل سپیدورد رشت نتوانست در لی
ﻣﻦ ﻭﻗﺘ ﺍﺳﺐ ﺑﺨﻮﺍﺩ ﺍﺯ ﺭﻭﺩﺧﻮﻧﻪ ﺭﺩ ﺑﺸﻪ ﺍﻭﻝ ﺍﺏ ﻭ ﻞ ﺍﻟﻮﺩ ﻣﻨﻪ ﺑﻌﺪ ﺭﺩ ﻣﺸﻪ! ﻣﺪﻭﻧﺪ ﺮﺍ? ﻮﻥ ﺗﺼﻮﺮ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﺗﻮ ﺍﺏ ﻣﺒﻨﻪ ﻭ ﺗﺤﺖ ﻫ ﺷﺮﺍﻄ ﺎﺷﻮ ﺭﻭ ﺍﻭﻥ ﺗﺼﻮﺮ ﻧﻤﺬﺍﺭﻩ! ﺩﺭ ﺣﺎﻟ ﻋﺲ ﺑﺸﺘﺮ ﻧﺴﺖ..!!
ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻣﺎ ﺍﺩﻣﻬﺎ..!!
ﺭﻭ ﺩﻝ ﻫﺎ ﻫﻤﺪﻪ،ﺭﻭﺷﺨﺼﺖ ﻫﻤﺪﻪ،ﺭﻭ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻫﻤﺪﻪ ﻭ ﺭﻭ ﺴﺎﻧ ﺩﻭﺳﺘﻤﻮﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺷﺎﺪ ﺩﻭﺳﺸﻮﻥ ﺩﺍﺭﻢ،ﺧﻠ ﺳﺎﺩﻩ ﺎ ﻣﺬﺍﺭﻢ ﻭ ﺭﺩ ﻣﺸﻢ..!!
ﺑﻠﻪ ﺍﻦ ﺫﺍﺕ ﺧﻠ ﺍﺯ ﺍﺩﻣﻬﺎﺳﺖ!!\"
""
تصور کنید رفتید تو بانک هنگام نشستن شلوارتون پاره بشه :دی
تو دانشگاه باشی یه قدم بلند برداری شلوارت پاره بشه :دی
تصور کن تو دانشگاه رفتی پشت تابلو یهو ماژیک یا خودکارت بیفته خم بشی برداری شلورات پاره بشه :دی
تصور کن وسط خیابون خم بشی چیزی برداری شلوارت پاره بشه :دی
نخند فاجعست خو پای آبرو وحیثت وسطه .
راستی توی اینجور موقعیتا چیکار میشه کرد؟ چطور باس جمع و جورش کرد؟ اصلا میشه ؟ چطور باس راه بریم :دی
خخخخ نظرتونو بگید :دی
ﺩﺭ ﺩﻫﺪﻩ ﻮ ﻣﻌﻠﻢ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺗﺼﻮﺮ ﺍﺯ ﺰﻪﺑﺮﺍﺸﺎﻥ ﺑﺴﺎﺭ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵ ﺍﺳﺖ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﺪ . ﺍﻭﺑﺎﺧﻮﺩ ﻓﺮ ﻣﺮﺩ ﻪ ﺍﻦ ﺑﻪ ﻫﺎ ﻓﻘﺮ ﺣﺘﻤﺎﺗﺼﻮﺮ ﺑﻮﻗﻠﻤﻮﻥ ﻭ ﻣﺰ ﺮ ﺍﺯ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﻣﺸﻨﺪ . ﻭﻟ ﻭﻗﺘ ﺍﺯ ﺑﻪ ﻫﺎ ﻧﻘﺎﺷ ﺳﺎﺩﻩ ﻭﻮﺩﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﺤﻮﻞ ﺩﺍﺩ , ﻣﻌﻠﻢ ﺷﻮﻪ ﺷﺪ . ﺍﻭ ﺗﺼﻮﺮ ﺩﺳﺖ ﺭﺍ ﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ . ﻭﻟ ﺍﻦﺩﺳﺖ ﻪ ﺴ ﺑﻮﺩ؟ ﺍﺯ ﺑﻪ ﻫﺎ ﻔﺖ ﻣﻦ ﻓﺮ ﻣﻨﻢ ﺍﻦ ﺩﺳﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻪ ﺑﻤﺎ ﻏﺬﺍﻣﺮﺳﺎﻧﺪ . ﺩﺮ
بیاید برای چند ثانیه تصور کنیم که شما «کدِ پروژه‌ی من» هستید که از ظهر داشتید درست کار می‌کردید و الان یه دفعه و به دلایل نامعلوم، دیگه کار نمی‌کنید.
متصور شدید؟
خب، حالا بیاید بگید از من انتظار دارید چه غلطی بکنم که کار کنید؟ :|
بچه که بودم تصور من از خدا یه جوان با پیراهن آستین کوتاه بود که دمپایی پوشیده ودر کنار یه گودال خاکی نشسته و دورتادور گودال مثل بیابون
وبرهوته و ما توی اون گودالیم وخدا اون بالا نشسته ونظاره گر ماست . واز اون بالا مراقبه ما خطایی نکنیم .
اگه به من بگن بعد از معدن سخت ترین کار چیه می گم دست شویی رفتن تو آپارتمان :/
شما تصور کن یه طرف اتاق خوبه یه طرفم حال و همه هم دقیقا نشستن :/ خوب گلاب به روتون چطور کارشو کنه خو.
تصور کن گلاب به روتون شماره دو داشته باشی خوب اونم صدا داره آبرو و حیثیت واسه آدم نمیمونه :/
اگه به من بگن بعد از معدن سخت ترین کار چیه می گم دست شویی رفتن تو آپارتمان :/
شما تصور کن یه طرف اتاق خوبه یه طرفم حال و همه هم دقیقا نشستن :/ خوب گلاب به روتون چطور کارشو کنه خو.
تصور کن گلاب به روتون شماره دو داشته باشی خوب اونم صدا داره آبرو و حیثیت واسه آدم نمیمونه :/
 
لای منگنه ی اخلاق گیر کردن این شکلیه پس؟
اگر بگم حس بدیه، کافی نیست. بد شامل خیلی چیزها میشه و درجه بندی زیادی داره. پس چی بگم وقتی خودمم نمی دونم چه حسیه!
منگنه ی شیرازه ی یک کتاب را تصور می کنم که روی کمرم پرچ شده و یک طرفش، این ور اخلاقه و طرف دیگرم آن ور اخلاق. 
ولی نمی تونم تصور کنم یک طرف تاریک باشه و طرف دیگر روشنایی و نور. 
نمی تونم تصور کنم باید خودمو از لای منگنه به کدام طرف بکشم!!!
نمی تونم حتی از یکی بپرسم چه بلایی سرم اومده و چرا اصلا
خانواده‌ای را تصور کنید که زلزله‌ای بی‌هوا آمده باشد و خانه و زندگی‌شان را بر سرشان آوار کرده باشد و حالا سیل، همه‌ی دار و ندارشان را که خلاصه شده در یک کانکس کوچک با خودش برده. تصور کنید خانواده، پناه گرفته‌اند بر بلندی‌ای جایی و بی‌تفاوت، بر آب رفتنِ باقی‌مانده‌ی آنچه که داشتند را نگاه می‌کنند.
تصور کنید صدای سوزناک دودوک بپیچد توی هوا. یک کسی یک گوشه‌‌ای نشسته باشد و تمام غم‌های عالم را بریزد توی آن تکه چوب بی‌جان و صداش، صدای غم
 
دانلود رایگان کتاب جهان همچون اراده و تصور pdf
معرفی کتاب:(جهان همچون اراده و تصور) نویسنده:آرتور شوپنهاور تعداد صفحات:635 حجم فایل:57مگابایت فرمت کتاب:پی دی افpdf(کیفیت عالی) زبان کتاب:انگلیسی سفارش کتاب(pdf,چاپی)و پشتیبانی تلگرام:09103894814 ...
دریافت فایل
ایده‌آلیسم، که در زبان فارسی غالبا به اصالت تصور و آرمان‌گرایی ترجمه شده است، پدیده‌ها را براساس "ایده‌آل" یا آنچه به روح و تصور نسبت داده می‌شود، تفسیر و توجیه می‌کند. ایده‌آلیسم، عقل یا ذهن و روح را مقدم بر ماده می‌داند. این نظریه معتقد است که واقعیت بیش از آنکه به نیروهای مادی بستگی داشته باشد، در پندارها، فکر، ذهن و خود فرد است.
ادامه مطلب
یه زمانی یه تایم های طولانی رو میذاشتم برای شکرگزاری
برای بردن تمرکز ذهنم روی مثبت ها به جای منفی ها
 
یه تایم زیادی رو میذاشتم روی تصور آینده ایده آل از همه نظر
حسش کنم
کامل حس خوبش رو تصور کنم و با جزئیات بهش فکر کنم
مینوشتمش حتی
 
الام حالا خرم از پل گذشته
در حالی که هدف نهاییم یه چیز خیلی گنده بود، با به دست اوردن بخش های اولیه قضیه کامل این بحث ها  رو گذاشتم کنار
 
میخوام دوباره برگردم به اون حالت
دوباره شکرگزاری های طولانی و تصور آینده و ..
دانلود رایگان کتاب جهان همچون اراده و تصور
دانلود رایگان کتاب جهان همچون اراده و تصور pdf
معرفی کتاب:(جهان همچون اراده و تصور) نویسنده:آرتور شوپنهاور تعداد صفحات:635 حجم فایل:57مگابایت فرمت کتاب:پی دی افpdf(کیفیت عالی) زبان کتاب:انگلیسی سفارش کتاب(pdf,چاپی)و پشتیبانی تلگرام:09103894814 ...
دریافت فایل
اگر امکان دارد آن را به فارسی ایمیل کنید نتایج وب دانلود کتاب جهان همچون اراده و تصور | کتاب - Ketab.io https://ketab.io › book › جهان-همچون-اراده-و-تصور دانلود کتاب Мир
بی برنامه ی قبلی ( مثل اکثر موارد)  قسمت شد برویم روضه. اول مجلس که صدای دلنواز مداح که حدیث کساء را می خواند، دلم را برا توی سحر ماه رمضان.
روضه خوان روضه می خواند.
روضه ی نیمه شب سختی که بر امیرِجان ها گذشته.
روضه ی لحظه ای که حضرت سجاد، روی قطعه خاک مقدسی نوشت، هذا قبر حسین.
تمام این روزهایی که داغ سردار را توی دلم کنار فرزندم می پرورانم،به این فکر می کنم که غربتتان را اصلا نمیتوانم تصور کنم.نه.نمیشود آن همه غربت را تصور کرد.دلم پر می کشد برای ک
درون یک فضاپیماراکه روی کره ماه فرود امده تصورکنیدوتصویرذهنی خودرابنویسید انشا کوتاه درباره فضاپیما روی کره ماه انشا درون یک فضاپیما روی کره ماه درون یک فضاپیما را که روی کره فرود امده است تصور کنید و تصور ذهنی خود را بنویسید انشا تصور کنید درون یک فضاپیما هستید که روی کره ماه توقف کرده اید انشا فضاپیما که روی کره ماه فرود امده انشا درون یک فضاپیماراکه روی کره ماه فرود آمده انشا درباره تصویر ذهنی از کره ماه
ادامه مطلب
بعد از دوسال رژیم منظم و ورزش و تغییر صد و هشتاد درجه ای لایف استایل و رسیدن به وزن چهل و شش کیلویی(حتی!)،دوباره اُفتادم به پرخوری و خب اجالتا تنها انگیزه ی امید به زندگی که سرپا نگهم داشته همین شوق پریدن سر یخچال خوردن و خوردن و خوردن ست!
هر روز تفاوت وزنم نسبت به روز قبل را واضحا احساس میکنم و گرچه درحال حاضر در خوش اندام ترین حالت ممکن خودم هستم  اما تصور هیکل ده ماه آینده ام کار سختی نیست...تصور یک گردالی که وسط راهروهای بیمارستان قل میخورد و
خیر، تصور برخی افراد از لیزر این است که انجام آن می تواند موجب پخش شدن ویروس به نواحی اطراف شده و موجب عود مجدد بیماری گردد. که این تصور کاملاً اشتباه است.امروزه دستگاه های لیزر مجهز به دستگاه های مکشی وکیوم است که دود حاصل از تابش لیزر بر روی زگیل را به سرعت به خود جذب کرده و به بیرون از محیط میفرستد، در نتیجه ویروس بیماری به دیگر نواحی منتقل نمی شود.
آیا لیزر زگیل موجب پخش شدن زگیل می شود ؟
خدا خیلی حواسش به بنده هاش هست ..
 
ادعونی استجب لکم .. توی تمام لجظه لحظه های عمر آدم صادقه 
گره های زندگی آدم .. اونجاهایی که با حساب و کتاب خودش فکر میکنه هیچ چی سر جاش نیست
فقط وقتی حل میشه که نگاهش عوض بشه
 
داشتم ترجمه می کردم با همکاری جناب محترم گوگل، همراه همیشگی و راهبر ما در فضای پربرکت مجازی (به رسم تقوا) 
همچنین جمله انگلیسی رو هم توی ذهنم ترجمه کرده بودم .. البته با کمی بی دقتی، به اشتباه .. (یه عبارت ساده بود!) .. فقط محض احتیاط با گوگل مش
 
شاید نسلهای بعد گونه ی ما رو نبینند
 
توی گونه ی ما مواردِ خاص و کمیابی مشاهده شده
 
مثلا تصور کن وقتی عشقت تب کنه تو بمیری
وقتی پای عشقت در میون باشه...
... دیگه نه کارت مهمه، نه خودت مهمی...
 
تصور کن همه چی شو زیبا ببینی
عشقت
هر چی از عشقت می بینی برات زیبا باشه
هرچی
چیزایی که بقیه به خاطرش عشقت رو سرزنش می کنند
ولی تو به جای سرزنش، سرسلامتی بهش بدی و کمکش کنی تا زیباترش کنه
 
به نظرت گونه ی ما در حال انقراض نیست؟
 
نع
 
در حال انقراض نیست
به جاش ی
 به نام خدا
ماهی: راستی حوری، می‌گم شما خیلی خونسردین، حتما هیچ وقت باهم دعوا نمی‌کنین؟!
من: چرا! دعوای خواهری همه دارن دیگه!
دکتر شین: نه بابا! تو حوری رو تصور کن که جیغ می‌زنه، گریه می‌کنه، غر می‌زنه، یا جدی جدی فحش می‌ده:-)))
من: خب منم آدمم دیگه!
دکتر شین: خب نهایتش می‌گی: از تو انتظار نداشتم و بعد پنج دقیقه سکوت می کنی:-))
من: خب معمولا بعد از دعوا سکوت می‌کنن دیگه:/
ماهی: کی واسه دعوا سکوت می‌کنه آخه؟! :|

چنین تصور گوگولی مگولی طوری دوستان از
سلام
احیانا شما تو خیابان ببینید ،چادر یه فردی رو از سرش می کشند (به وضوح این کار نمی کنند ،چون غیرت خود خانم به جوش میاد)یا مورد تمسخر بیش از اندازه قرار می دهند ،آیا واکنشی نشان نمی دهید؟؟؟
حالا با فضای مجازی با کلیپ ،متن،داستان ،رویا پردازی،دارند این کار انجام می دهند...
البته دود این کار هم تو چشم آقا و هم خانم میره..
یعنی نمیخواهید واکنشی نشان بدهید؟؟؟
شاید یه جاهای بی اعتنایی جواب بده،یه جاهای برد کردند ارزش ها...یه جاهای بیان صحیح...
خوب ف
در ادامه سری نوشته های "دیوار" اکنون می خواهم در مورد آن سوی دیوار بنویسم:دیوار نوشته ی امروز "توانایی مالی برای از بین بردن این عدم راحتی و آسودگی خاطر حاصل از اضطراب عدم توانایی در تامین نیاز های اولیه می باشد" 
یا به طور خلاصه این سوی دیوار (نداشتن پول به اندازه کافی ) و آن سوی دیوار (داشتن پول به اندازه کافی) است
حالا تصور اینکه این طرف دیوار با آن سوی دیوار چه تفاوتی دارد :
این طرف دیوار مهمانت را خودت به ترمینال میرسانی و حدود 4 ساعت زمانت را
همچنان که تکنولوژی روش زندگی ما را روز به روز تغییر می­ دهد، تصور آنچه در آینده پیش خواهد آمد  جذاب خواهد بود. ممکن است دوست داشته باشیم یک روز زندگی روی مریخ را تصور کنیم؛ با این تکنولوژی که ما را قادر می ­سازد تا خمیردندانمان را از CVS تله‌پورت کنیم درست مثل کار هری­ پاترجهت کمک به دستیابیِ به تصورِ بهتر از چیزهایی که آینده با خود می ­آورد، اتحادیه‌ی تامسون روترز (Thomson Reuters)از ۱۰ نوآوری که به اعتقاد آنها در ۲۰۲۵ به وقوع می ­پیوندند گزارشی ر
فکر میکردم تا این پاییز روزای تنهاییم تموم میشه.
دیروز عصر یهو دلم گرفت به یاد روزایی که نماز صبحم قضا نمیشد به یاد روزایی که از خدا میخواستم و خدا هیچوقت نشنید و محلم نداد . حالا در آستانه ۳۵ سالگی نه خدا رو دارم و نه میتونم جور دیگه ای زندگی کنم ‌. خدا خودش ایمانم رو گرفت...
پ.ن: تصور کنید هشتاد میلیون ایرانی تو این مملکت هست هشتاد میلیون .
من کلا این چند روز بیرون نرفتم دیروز عصر با خواهرم رفتم بیرون که بدتر دلم ترکید از غصه از بس همه جا بسته بو
آنتی سوشال بودن احتمالا باید نتیجه‌‌ی تجربه‌های تلخ قبلی باشه. همون روان‌شناسی رفتارگرایانه. که میگه قضیه‌ی همه رفتار های ما نتیجه‌ی فیدبک هاییه که از رفتارهای قبلیمون در تعامل با محیط بدست آوردیم. ولی حجمِ این موضوع ، خصوصا تو دانشگاه داره به حد آزاردهنده‌ای برای من زیاد میشه. تنهایی چیزی نیست که من ازش فرار کنم. ولی بی‌شک بزرگترین چیزیه که ازش میترسم. تعامل با بچه هایی که چند سالی از من کوچک ترن به مراتب سخت تر از هم‌سن هاست. خصوصا که
سرطان تکفیر                                                                            نویسنده: محمد محق
اگر یک تمدن را به مثابه یک ارگانیسم زنده تصور کنیم که می‌تواند به بیماری‌های گوناگون گرفتار شود، تمدن اسلامی امروزه گرفتار سرطانی است که آخر آن را از پا در می‌آورد، این سرطان بدخیم همانا گرایش‌ به تکفیر است. وقتی سخن از تمدن اسلامی می‌گوییم مراد خود اسلام نیست، آن چیزی است که به دست مسلمانان پدیدآمده و محصولی بشری است.غلط است اگر کسی تصور کند که
نوشیدن قهوه چه مزایایی دارد؟
خیلی از افراد ترجیح می دهند به جای چای قهوه استفاده کنند. در خیلی از رژیم‌های غذایی هم نوشیدن قهوه توصیه شده است. همچنین ورزشکاران هم به میزان زیادی قهوه مصرف می کنند چرا که باعث افزایش سوخت و ساز بدن میشود. اما با این وجود همه افراد تصور می کنند قهوه مضرات زیادی داشته و نوشیدن زیاد آن می‌تواند برای بدن مضر باشد. این تصور اشتباه است چرا که قهوه خواص متعددی دارد. پس توصیه می‌کنیم نوشیدن آن را از برنامه غذایی خود ح
 
خرس خیاط یک انبار باروت زیر شهر را کشف کرده است. این خبری بود که لازم نبود اخبار اعلام کند. خود به خود، چهره به چهره، نگاه به نگاه منتقل شد. 
اولین نفر کسی بود که خرس خیاط را در حال خروج از دری زیرزمینی دید. چهره مبهوت و گنگ خرس خیاط با امواج نامرئی نگاهش لحظه ای و کوتاهش خبر را انتقال کرد. ناقل خرس خیاط بود و بعد فراگیر شد. 
 
 شهری ساخته شده روی انبار باروت؟ یا باروت تعبیه شده زیر شهر؟ یا باروت تزریق شده به تن شهر؟ زیاد فرقی نمی کند. اما حالا ت
معاد ( آخرت ) کے بارے میں تحلیلی، فلسفی اور معرفتی مباحث ( 2 ) 
 معاد کا سطحی تصور اور معاد کا عمیق اور قرآنی تصور کیا ہے    معاد کے بارے میں قرآنی آیات اور نصوص کا اجمالی جائزہ   معاد قوس صعود ہے یعنی کیا اور خلقت قوس نزول ہے یعنی کیا    معاد متکلم کے نزدیک روح کا بدن کی جانب پلٹنا جبکہ عمیق قرآنی نقطہ نگاہ سے حقیقت انسان کا خدا کی جانب پلٹنا    معاد خود انسان کا اپنا مسالہ ہے ۔۔۔معاد کے بارے میں گفتگو دراصل شناخت انسان کے بارے میں گفتگو کرنا ہے
اسمشو میشه گذاشت شکست عشقی ؟نمیدونم باید ناراحت باشم یا نه؟!با کسی که حتی کمی صمیمی هم صحبت نکردم . منحرفی جنسی بودم یا عاشقی ترسو ؟اصلا عشق بود یا شهوت ؟ احساسی دوستانه و دلسوزی بود ؟ نمیدانم . اصلا همان که دوستم به شوخی گفت دو گراز هم در یک اتاق بگذاری عاشق هم میشوند . اصلا عاشق بودم؟ پس اگر عاشق نبودم پس این چه حس گندی ست که حالم از خودم بهم میخورد . پس چرا احساسم اینقدر شکننده شده ؟ مثل همیشه فقط سکوتم بود ای کاش ساختمان بیمارستان چند طبقه ب
نمیدونم چرا هرکی وکیل میبینه میگه: "قتل انجام دادم واسه تبرئه میام پیشت" بعدم "عـیح عیح عیح" میخندن :|
 
 
 
+ قتل انجام بدی بیای پیش من واسه تبرئه؟؟ :)) خودم میکشم زیر چهارپایه ات :|
حالا خیلی رودربایستی داشته باشم واسه رضایت گرفتن اقدام میکنم.
 
+ تصور غلط اینجاست که گمان میکنند وکیل کارش"دفاع از ظالم" "تحریف حقیقت" "تغیر جایگاه بزه دیده و بزهکار" "درست جلوه دادن غلط و غلط جلوه دادن درست" هست.
در حالی که وکیل و قاضی مثل ٢ بال عدالت هستن که در کنار همدی
خب...من نویسنده هستم و به پیشنهاد یکی از دوستهام که می گفت وبلاگ بزنم و رمان هام رو اونجا بنویسم،
این وبلاگ رو زدم.
در واقع من نویسنده رمانهای جنایی،پلیسی و ترسناک هستم و تا حالا عاشقانه ننوشتم.
اما این وبلاگ رو طراحی کردم تا فقط علاقه مندان رمان های ترسناک و جنایی رو در این وبلاگ جمع کنم.
شاید بگید رمان عشاقانه بهتره.
اما اینم بدونید که همه چیز،رمان عاشقانه نیست و این ژانر،کلا سبک خاص خودشو داره که من تا حالا تو اون بخشش نبودم.متاسفانه!
اما اگ
هر بار که در شهر من باران و برف می‌بارد و من هنوز این‌جا، وسط این بیابان بزرگ خدا، هستم دلم می‌گیرد. احساس می‌کنم پرنده‌ای در قفسم. پرنده‌ای که به پرواز خو کرده اما مجبور است قفس را تحمل کند. سختم می‌آید. چشم به روزی دارم که درسم تمام شود و از این‌جا بروم. بعد یادم می‌افتد دلم این‌جا گیر کرده و بعدتر، از فکر این‌که مجبور شوم خدای ناکرده بقیه‌ی تمام عمرم را این‌‌جا سر کنم، وحشت می‌کنم.
عکسی از پاییز و زمستان توامان شهرم که یک کانال خبری
تصور نمی‌کردم حزب اللهی ها این قدر شاد و شنگول باشند. اصلا آدم های ریشو را که می‌دیدم تصور میکردم دپرس و افسرده و مدام دنبال غم و غصه هستند. محمدحسین یک میز تنیس گذاشته بود توی خانه دانشجویی اش وارد که می‌شدیم بعد از نماز اول وقت، بازی و مسخره بازی شروع میشد. لذت میبردم از بودن کنارشان از شادی میترکیدی بدون ذره ای گناه. شهیدمدافع حرم شهید محمدحسن محمدخانی
@modafeanharam77
خدا درحالی که غمگین و بغض الود به عکس هایی که از زمین مخابره شده بود نگاه میکرد به جبرئیل گفت :
چطور‌همچین موجودی رو خلق کردم و بخاطرش فرشته ای رو از درگاهم روندم که هفت هزار سال عبادتم کرده بود
به عکس های کودکان غرق در خون نگاه کرد و گفت چطور کائنات رو وادار کنم بهشون رحم کنن وقتی خودشون به خودشون رحم نمیکنن؟ نگاهی به جبرئل انداخت و دید درگیر دستگاه مخابره عکس های زمینه با خودش گفت
جبرئیل نمیفهمه
نمیفهمه چقدر عاشق موجودی باشی و اون اینقدر
ما یا با فوتبال ارتباطی نمی گیریم یا اینکه فوتبال با گوشت و خونمان عجین می شود! حد وسطی ابدا وجود ندارد!
من هم از آن دسته ای هستم که تصور زندگی بدون فوتبال برایم غیر ممکن است!یعنی اصلا زندگی ای که در آن استرس مسابقه این هفته تیم محبوبت،فریاد های شادی بعد از گل تیم محبوبت،فحش های مکرر به داور و تیم حریف،شادی از گل خوردن و مغلوب شدت تیم رقیب،خوشحالی بیکران از ناراحتی طرفداران تیم رقیب،اشک های بعد از برد ها و باخت ها و در نهایت حرص خوردن های ناش
احتیاج عصبی به جلب محبت و نیاز به تأیید و تصویب دیگران حکایت از یک مسئلهٔ اساسی دیگر نیز می‌کند. کسی که احتیاج عصبی و افراطی به محبت دیگران دارد، باطناً احساس بی‌ارزشی، حقارت، ضعف روحی و عدم اعتماد به نفس نیز می‌کند ؛ یا درست تر این است که بگوییم احتیاج به جلب محبت ناشی از این ضعف‌هاست.
شخص عصبی در هرزمینه‌ای خودرا بی‌ارزش‌تر و بی‌کفایت‌تر از آنچه واقعاً هست تصور می‌کند و فکر می‌کند آدمی است بی‌عرضه که شایستگی و توانایی انجام هیچ کار
امروز یکی به خاطر رفتن یکی‌از مهم ترین ادماش ناراحت بود. من میتونستم ارزش اون ادم براش رو تا حدی تصور کنم و میدونستم این ارزش فرا تر از تصور من بود و هست.برگشتم به گذشته؛زمانی که از دست دادن ادما برام درد داشت زمانی که برا رفتنشون گریه میکردم زمانی که اخرین سلاحم برا نگه‌داشتنشون ' لطفا نرو ' بود. نمیدونم چقد از اون موقع گذشته ولی به نظر زیاد میاد دیگه مزه ی اون احساساتو یادم نمیاد. همشون دادن تبدیل میشن به یه سری جزوه که عملا به دردم نمیخو
پیداش کردم. همونی که تو روزای دلگیر سال 96 گوش میدادم و سعی میکردم خوب باشم. سعی میکردم لحظه به لحظه ی این آهنگ بیکلامو تو ذهنم حفظ کنم و زندگی خودمو،آینده ی خودمو تصور کنم.
بهش گوش دادم و یاد این افتاد که چقدر قوی بودم.
اون روز وقتی یهو جلو روم ظاهر شد و دیدمش یهو اشک تو چشام جمع شد، انگار یادم انداخت یادم رفته قوی بودنو. اون شب وقتی کنار ذ نشسته بودم و هندزفریشو تو گوشم گذاشته بود رفتنشو تماشا کردم و گفتم این آخرین باریه ک ب خودت اجازه میدی اینج
دوستم میگه
تصور کن
بین تو
و یه جلبک
یا یه کنده درخت یه مسابقه علمی یا یه مصاحبه استخدامی راه بندازن،
 
و نهایتا اون کنده درخت انتخاب بشه برای شغل: data scientist
با اینکه همه ما میدونیم که یه جلبک یا یه کنده درخت واقعا مینیمم صلاحیتی هم برای اینکار نداره،
ولی مطمئنیم انتخاب میشه.
 
ولی کجا انتخاب میشه؟
در کشوری مثل کشورای اروپایی و یا کانادا.
 
برای همین میگه کاملا pointless هست کار کردن توی کانادا و برای همینم هست که بازار کارش خنده داره و هیچ جا اعتبار
بیشتر وقت ها تصور می کردم؛ باران می زد. 
شب بود و هوا سوز سردِ زمستانه اش را داشت . قبل ترش را نمی دانم اما تنِ خسته ام را میهمان دوش گرمی می کردم و بعد موهای ترم را میان حوله می پیچیدم . 
یکی دو دیوار کوب روشن می کردم و کیف می بردم از ترکیب رنگ کرم/قهوه ای در ودیوار و پرده و نسکافه ی درون ماگِ محبوبم . 
می نشستم روی صندلی راحتی ام و میانِ سکوت سخت خانه ام به داستانی که مشغول نوشتنش هستم می اندیشیدم .. 
colette که دیدم این ها پیش چشمم رنگ گرفت . 
روزهایی
بانو سین عزیز دعوتم کرده به چالشی که راستش هنوز نمیدونم شروع کننده ی اصلیش کی بوده اما جریان اینه که باید یه روزی از روزهای آینده ات رو تصور کنی و بنویسی!خب من میخوام برگردم به آینده در گذشته... چطوری؟! 
یه بار رادیوبلاگی ها یه چالش برگزار کرد. که فلان اهنگ رو گوش کنید و هرچی اومد به ذهنتون بنویسید
راستش توی اون چالش با یه حس خیییلییی عجیب شرکت کردم و مدتها به متنی که نوشته بودم فکر میکردم و اهنگش رو هم واسه خودم میخوندم.چون واقعا خیییلییی یهوی
یکی دیگه از چیزایی که به تازگی متوجه بیخود بودنش شدم اینه که خودتو در موقعیتی تصور کنی که هنوز گرفتارش نشدی.
مثلا شنیدین میگن اگه برای دیدن کسی استرس داری، خودتو تو اون موقعیت تصور کن، به سوال جوابای احتمالی فکر کن و خودتو آماده کن و اینا، از استرست کم میشه؛ مضخرف‌ترین چیزه.
یکی اینکه اصلا کلا این عمل تصور موقعیت‌ها و حالتای احتمالی چرت محضه؛ چطور آخه؟ مگه مصاحبه کاریه که چارت پیشامدا ثابت باشه! هر چند تو بعضی مصاحبه‌های کاریم میری می‌بین
بسم الله الرحمن الرحیم
هویت و ارتباطات میان فرهنگی
نخستین بار اریکسون واژة هویت فردی را در سال 1968 به کار برد. او بر
این باور بود که هویت احساسی است که فرد در اوایل نوجوانی خود را از دیگران مجزا و
متمایز دانسته، برای خود ثبات و یکپارچگی قائل می­شود و خود را شبیه تصور دیگران
از خود می­داند؛ بنابراین کارکرد هویت ایجاد هماهنگی میان تصور فرد از خود به
عنوان یک فرد دارای ثبات و تصور دیگران است. در واقع اریکسون هویت­یابی را در فرد
در سنین نوجوانی جس
دخترکم! 
الان که این نامه رو برات می‌نویسم، حس میکنم هنوز توی مسیرم، توی راهم و یه کوچولو از شیرینی ِ"رسیدن" رو هم با چشم‌های بسته مزه‌مزه نکردم راستش. رسیدن به چی؟ به لحظه‌ای که حس کنم تونستم کسی رو دلگرم کنم، تونستم غم کوچیکی رو برطرف کنم، تونستم تاثیرگذار باشم؛ تو مسیری که بهم پیوند خورده و دارم راهشو میرم.  به خاطر همین وقتی دوستم استوری گذاشته بود:" اگه قرار باشه همین فردا بمیری، چی کار میکنی؟" اشک تو چشم‌هام جمع شد از تصور نرسیدن. از
جدید
تصور اینکه هنوز وقت هست، هنوز برای شروع کاری دیر نشده و می‌شه به اهداف دست یافت مثل یک شمشیر دو لبه می‌مونه می‌تونه باعث ایجاد انگیزش و پیشبرد اهداف بشه و هم اگه این تصور حتی به صورت ناخود‌اگاه سرمشق زندگی قرار بگیره باعث راکد شدن فعالیت‌ها می‌شه. واقعیت اینه با وجود اینکه ماهی رو هر زمان از آب بگیری تازه هست باید تا قبل از اینکه از گشنگی بمیری ماهی رو از آب بگیری.واقعیت اینه که مرگ خیلی به ما نزدیکه و هر روزه به ما این موضوع یادآوری
تمام دیشب به زندگی در طبیعت، دور از آدم‌ها و تکنولوژی فکر می‌کردم و تصورش قلبم را پر از آرامش کرد.برای من درونگرا هیچ‌چیزی لذت‌بخش‌تر از غار شخصی خودم و سکوت محض نیست. بارها خیال کردم به جایی خلوت با تراکم کمی از آدم‌ها سفر می‌کنم و زندگی می‌کنم و کیف می‌کنم. بارها تصورش کردم اما فقط تصور ماند. همیشه در پس این خیال ترس همراه بود.جامعه ما تنهایی را نشانه افسردگی می‌داند. ما آدم‌های تنها را دیوانه و بی‌خیال و بی‌مسئولیت تصور می‌کنیم و ا
در بیشتر اوقات ارزش‌های غذایی سالاد در آشپزی دست‌کم گرفته می‌شود. گاهی تصور می‌شود سالاد فقط مخصوص کسانی است که قصد کاهش وزن دارند. برخی نیز به اشتباه تصور می‌کنند سالاد غذایی تکراری است که فقط از گوجه، خیار و کاهو درست می‌شود. یک سالاد خوب باید از مواد تازه تهیه شود. همچنین بهتر است هر سالاد محتوی مواد مخصوص ناحیهٔ خودش باشد. در بیشتر موارد، سالاد به‌عنوان غذای فرعی در کنار غذاهای اصلی سرو می‌شود. اما بسیاری از سالادها خود می‌توان
تبدیل نقشه های دو بعدی به سه بعدی
کافیست یک فایل اتوکد برامون بفرستید تا ما فایل پروژه شما رو به یک فایل سه بعدی تبدیل کرده و رندر و انیمیشن حرفه ای از کارتون بگیریم . 
پیشنهادی عالی برای افرادی که دنبال ارائه و پرزانته حرفه ای به کارفرمایان خودشون هستن . 
پیشنهادی عالی برای افرادی که میخوان پروژه بگیرن
پیشنهادی عالی برای علاقه مندان در زمینه های مختلف ساختمانی اعم از کابینت و دکوراسیون  - محوطه سازی - ویلاسازی و مجتمع و شهرک سازی و انبوه سا
درمان زود انزالی یا سستی کمر به زبان ساده!
 
  
زود انزالی یا سستی کمر یکی از رایج ترین مشکلات امروزه زوج های جوان است
 
زود انزالی یا سستی کمر یکی از رایج ترین مشکلات امروزه زوج های جوان است که متاسفانه باعث عدم لذت از یکی از بهترین لذت های زندگی که همان مسائل زناشویی است می شود. تقریباً از هر ۳ مرد یک نفرمبتلا به این مشکل است و متاسفانه گاهی شاهد این هستیم که برخی جوانان با تصور اینکه این مشکل غیر قابل درمان است و شاید باعث شکست در زندگی زناش
جالب تر از زن ها هم مگر موجودی هست ؟!!!
زنی را تصور کن که در نهایتِ بچگی ، موهایش را بافته ؛
در نهایتِ دخترانگی ، برایِ خودش آواز می خوانَد ،
و در کمالِ زنانِگی ، آستین ها را بالا زده و در همان حالتِ بچگانه ی دخترانه ی آواز خوان ، خیلی شیک و زنانه به نظافتِ خانه ای مشغول است ...
زنی که با تمامِ ظرافت ، آرزوهایش را گوشه ی ذهنش مچاله کرده و برایِ فرزندش مادری می کند ...
زنی را تصور کن که یک دستش به آشپزی و لباس شستن است ،
و در دست دیگرش کتابی قَطور ...
و با
قبل از شروع هر حرفی لازمه که به دو تا نکته اعتراف کنم:
۱-تجربه جدیدی بود که حقیقتا دلم نمیخواست از نصایح دیگران در موردش بهره ببرم بنابراین گندی که زدم طبیعیه :)
۲-تصور من با تصور مخاطبم از این جلسه فرق داشت، بنابراین یه حرفایی زده نشد و دلیلش عدم آمادگی من بود.
 
 
 
روایت دیدار در شب های دیگر تکمیل می‌شود!
فعلا باید خونه تکونی تموم شه و ذهنم یذره باز...
-----------------------------------------------------------------------
اضافه شده در بامداد ۱۳ اسفند:
داستان فالی که شب عروسی
 
دانلود رایگان کتاب جهان همچون اراده و تصور pdf
معرفی کتاب:(جهان همچون اراده و تصور) نویسنده:آرتور شوپنهاور تعداد صفحات:635 حجم فایل:57مگابایت فرمت کتاب:پی دی افpdf(کیفیت عالی) زبان کتاب:انگلیسی سفارش کتاب(pdf,چاپی)و پشتیبانی تلگرام:09103894814...
دریافت فایل
این روزها می‌دونی به چی خیلی فکر می‌کنم؟ به «ما در جنگ» و به اونایی که دنبال انتقام سخت‌اند. منظورم امثال اون خانومی که دم از زندگی سلحشورانه می‌زنند و معلوم میشه نفسشون از جای گرم بلند میشه و خودشون زندگی به اصطلاح لاکچری دارند نیست. منظورم اوناییه که واقعا خالص و جان بر کف‌اند. دلم می‌خواد بهشون بگم ببین! این وضع ماست. اخبار صدا و سیما و گزارش‌های غیرمسئولانه مسئولان را فراموش کن. اخبار درست را از پرستارهای بیمارستان‌های (شاید) قرنطین
این روزها می‌دونی به چی خیلی فکر می‌کنم؟ به «ما در جنگ» و به اونایی که دنبال انتقام سخت‌اند. منظورم امثال اون خانومی که دم از زندگی سلحشورانه می‌زنند و معلوم میشه نفسشون از جای گرم بلند میشه و خودشون زندگی به اصطلاح لاکچری دارند نیست. منظورم اوناییه که واقعا خالص و جان بر کف‌اند. دلم می‌خواد بهشون بگم ببین! این وضع ماست. اخبار صدا و سیما و گزارش‌های غیرمسئولانه مسئولان را فراموش کن. اخبار درست را از پرستارهای بیمارستان‌های (شاید) قرنطین
کنکور که داشتم اینستاگراممو حذف کردم اما دو سه تا صفحه بود ک آدرساشونو حفظ بودم و با مرورگر میخوندمشون. 
یه پیجی بود که پرایویت بود من هر از چند گاهی مثل این عاشقا میرفتم و به عکس پروفایل و بیوش زل میزدم. صفحه مال ی خانومی بود .تو عکسش یه شال سبز پسته ای پوشیده بود و میخندید یه جوری ک حس میکردم چ موفقه. زیر اسمش نوشته بود کاردیولوژیست. به بیوش زل میزدم و خودمو تصور میکردم که جای اونم..آرزوم بود و هنوزم هست. نمیدونم قراره بعدا هم باشه یا اینکه کشی
شست و شوی موها آن چنان که همه تصور می کنند کار آسانی نیست؛ برای داشتن موهای زیبا باید قواعدی را رعایت کنید. باید حتماً مراقب موهای خود باشید و به شکل صحیح از آن ها مراقبت نمایید. شاید تصور ما این است که شست و شوی موهای خود را صحیح انجام می دهیم اما آیا واقعا همین طور است؟! مشکلات مو مانند چربی سر، کدر بودن و ریزش موها ناشی از شست و شوی نادرست است و با رعایت چند نکته می توان به رفع آن ها کمک کرد. بنابراین در این مطلب خانومانه اشتباهات رایجی را که
دست کتابم را میگیرم و باهم خیابان را متر می کنیم،میرویم همان پارک همیشگی، چشمانم را برمی گردانم و... درخت نازنینم! به سمتش پرواز میکنم، انگار که بخواهم او را در آغوش بکشم، می نشینم و ساعت ها غرق میشوم در خوشی ای که قابل وصف نیست، سرم را که بلند میکنم،در نگاه متعجب آقای میانسال لبخند میزنم، انگار که خنده اش گرفته باشد، به راهش ادامه میدهد، بلند میشوم، میروم کنار بچه ها، مادری به کودکش غذا میدهد، کودک مدام می گوید نه! رویش را به سمت من بر میگردا
به نظرم ، تعهد ضروری است . 
ممکن است بگویید مثلا خب بدیهی است که تعهد باید وجود داشته باشد وضروری است ، اما خب در عین اینکه معمولا همه میدانیم تعهد امری ضروری است ، متعهد نیستیم . 
این چند وقت اخیر با آدم های زیادی در رابطه بودم که تعهد را به شیوه های گوناگون قربانی می کردند ، از پیش پا افتاده ترین آنها یعنی سر قرار حاضر نشدن یا دیر آمدن ، تا به قول عمل نکردن ، از زیر بار کاری شانه خالی کردن و هرگونه مسوولیت ناپذیری دیگری . اما در عین حال در جبهه د
1. نمی تونین تصور کنین چقد بابای کیوتی دارم :)
از ساعت 4:15 تا 4:45 صبح موبایلم داشت زنگ میخورد که خیر سرم کپه مرگمو بردارم بشینم دو کلوم فیزیک بخونم. انتظار داشتم با اون صداهای ناهنجاری که موبایل تولید کرده بود بابام پاشه و با کلنگ بکشتم ولی نات انلی این کارو نکرد بات آلسو برام چایی هم دم کرد ساعت 4:45 :)))
2. تماااااااام خونمون بو خربزه طالبی گرفته -______- روز و شب داریم خربزه طالبی میخوریم، حتی آب طالبی درست کرده بابام برا مدرسه من :| ولی بازم تموم نمیشن
داستان از جایی شروع شد که هزاران داستان آموختم اما عبرت نگرفتم! دانشگاه
دیدن دختری که نگاه معصوم و البته شادی داشت و خواستم به او نزدیک تر شوم نمیدانم چرا؟دختری با استخوان های درشت و کمی زیبا
نمیدانم چرا دوستش داشتم، خداوند جزوه ها را از دانشجویان نگیرد که این جزوه نویسی و قرض دادن آن نبود شاید نرخ ازدواج بسیار کمتر از تصور بود
اولین جزوه را با وساطت یکی از دوستان از او گرفتم
خاطره یاهومسنجر خودش داستانی است به بلندای عرض کهکشهان! اولین پیا
شش سال پیش در همین روز در اصفهان نوشتم:
افسانه‌ها را دوست دارم. اول که باهاشون روبه‌رو میشم، نیتم فقط خواندن و لذت بردنه ولی اونها توی ذهن و روحم می‌مونن و بعد در شرایط مختلف متوجه می‌شم که دارم موقعیت خودم در اون مقطع را با استفاده از اونها بازسازی می‌کنم.امروز به دلیلی خیلی به هم ریخته و آشفته و ناامید شدم، کنار زاینده‌رود خشک قدم زدم. افکارم جهت مشخصی نداشت. خودم را بهشون سپرده بودم و اونا منو به این سو و آن سو می‌کشیدن. یکدفعه خودم را د
میتونم ساعت ها به عکس های پروفایلش زل بزنم و تشعشع قدرت رو با تمام وجود حس کنم! یه چهره کاملا معمولی اما با ژست هایی که قدرت و اعتماد به نفس رو فریاد میزنه... چند بار تو سالن مطالعه دیدمش، رها از هر چیزی در حال حل کردن تمرین بوده... و عجیب نیست که دیدم رنک ۱ دانشکده‌ایه که تعداد دخترا انشگت شمارن و ادعا دارن که پسرا باهوش ترن تو این زمینه ها!! کاملا مشخصه کم حرفه و پوینت مثبتش اینجاست که هیچ غمی پشت این کم حرفی نیست، اینو میفهمم چون دیگه حالم بهم م
حالم حال ِ آسمان، لحظاتی پیش از یک تگرگ سنگین. حالم حال یک آتشفشان، لحظاتی پیش از فوران. حالم حال اقیانوس، لحظاتی پیش از سونامی. حالم حال ِ زمین لحظاتی پیش از لرزیدن. 
حالم حال ِ جوجه عقابی آماده ی اولین پرواز. حالم حال ِ کره اسبی که تازه جان ِ دویدن در پایش دویده، اما هنوز دویدن را نچشیده ... حالم حال ِ یوز ِ گوشه ای کمین کرده، برای اولین شکار زندگی اش. 
حالم ... حال ِ پیامبری ... دقایقی چند، پیش از بعثتش. حالم حال نویسنده ای، در لحظه ای پیش از خ
یه تعریف خیلی ساده از نتورک مارکتینگ یا بازاریابی شبکه ای!
شما تصور کنید یک گوشی موبایل سامسونگ خریدین به قیمت 1 میلیون تومان! 
از امکانات و کارایی این گوشی راضی هستید. 
دوست شما دنبال یک گوشی موبایل مناسب تو رنج قیمت 1 میلیون تومن هست.. از شما راهنمایی میگیره و شما بهش گوشی خودتون رو پیشنهاد میکنید و میگید برو این مدل رو بخر من خریدم استفاده کردم راضی بودم! و اون با اعتماد به حرف شما میره و اون گوشی رو میخره! 
شما بدون اینکه از سامسونگ پورسانت
نمی دانم واقعا فاز این خواهر کوچکتر های وسواسی چیه، که از آدم انتظار دارن کمد شریکیمونو عین دسته گل بکنه.
درحالیکه همون آدم مورد نظر، تصور میکنه روزی که تخت خودشو عین دسته گل کرده، رهبر نشان استقلال رو شخصا بهش اهدا می کنه :)
شاید کسانی که مسئله زهد حضرت علی را می شنوند، چنین تصوّر کنند که او فردی بیکاره، گوشه نشین، تهی دست، و ژنده پوش بود، و زهد او معلول تهی دستی و نداری، یا چنین تصور کنند که او امور دنیا را رها کرده و در گوشه ای تنها به عبادت اشتغال داشته است، در صورتی که چنین تصوّری اصلاً درست نیست، بلکه حضرت علی علیه السلام کارگری بسیار جدی و توانا، کشاورزی خوش سلیقه و بلند همّت بوده است.
ادامه مطلب
چشمان تو شرط من است
مشروطه خواه تو شدم
قسمتی از آهنگی است که سالار عقیلی خوانده است. این بهانه ای باشد برای پرداختن به این موضوع. یعنی درصد زیادی از مردم تصور میکنند مشروطه از شرط و شروط آمده است. 
مشروطه از لغت constitution فرهنگ غرب گرفته شده است و لغت مورد استفاده آن در فارسی ابتدا از فرهنگ عثمانی charterd وارد فرهنگ زبانی ما شد. 
فقط یک جستجوی ساده در فرهنگ لغت نیاز است.
در نامه ای از محمدعلی شاه اینچنین آمده است که: ایران بطوریکه دستخط فرموده و به عم
از جدال با کسی که قدر دان
محبت های تو نیست بپرهیز!
اینکه تصور کنی روزی میتوانی اورا متوجه اشتباهش سازی درست مثل آب کردن کوه یخ با "ها " است !
چاره ای نیست !
باران هم باشی برای کاسه های وارونه کاری نمیشه کرد !
 
خیلی قبول دارم حرفشو . 
این که گفت نفخت فیه من روحی را ما ... یعنی من حداقل نمی فهمم، منظورم این است حس اش نمی کنم ... اما حالا بارقه هایی از این کلام به من رسیده و مبهوتم کرده. 
من فقط این را فهمیدم که انسان ها خیلی خیلی بیشتر از آنچه فکر می کنند توانمند هستند؛ چیزی ورای تصور خودشان. 
حتی من، حتی تو. 
تامّام 
وقتی احساساتی می شویم و مثلا می ترسیم، در عمق ذهن ما تصویری از ما شکل می گیرد درحالی که هراسان به این طرف و آن طرف نگاه می کنیم، و ممکن است در عمل و واقعیت هم همان تصویر ذهنی را به مرحله اجرا درآوریم. این تصویر ذهنی ممکن است برای ما مشهود نباشد اما در حقیقت هر کسی برای خودش تصویر ذهنی دارد که بر مبنای آن عمل می کند.
 
ساختن تصویر ذهنی به خواست خود
در صورتی که اسیر در ذهن ناخودآگاه خود شویم، و خود را به جریان آشفتگی ها، تجربیات گذشته و  هرج و مرج ب
فرزندم:
در موضوع تصور و تصدیق در منطق و فلسفه تاملی شایسته و بایسته داشته باش... مبادا مانند اغلب کسانی که فلسفه و منطق میخوانند سطحی و حداقلی با این موضوع مواجه بشوی...
نهایت رهاورد علمی و نظری و برهانی این است که مخاطب را در مقام تصور و تحلیل، به شناخت و یقین برساند... این شناخت و یقین هم صرفا یک یقین نظری است... شاید بتوان این یقین را مصداق علم الیقین دانست که اولین مرتبه یقین است...
اما پسرم، دخترم!!!!
نمیبینید که بسیاری از انسانها در مقام ذهن در
بنام خدا
باسلام
زمین،وقتی به دور خود می چرخد(*زمین به سرعت 1675 کیلومتر در ساعت به دور خود میچرخد)،یک لایه محافظتی مغناطیسی به دور خود ایجاد می کند! یکی از دلیل مهمی که اجرام درون آسمان و سیارک ها کوچک،و.. به صورت نادر و کم به زمین برخورد می کنند،همین سطح لایه محافظتی(مغناطیسی) است،که با چرخش زمین به دور خود،ایجاد شده!
علاوه بر این،طوفان ها بسیار خطرناکی خورشیدی هم از سمت خورشید،به سمت زمین پرتاب میشود! که همین لایه مغناطیسی مانع از اسیب رسیدن ز
بنام خدا
باسلام
زمین،وقتی به دور خود می چرخد(*زمین به سرعت 1675 کیلومتر در ساعت به دور خود میچرخد)،یک لایه محافظتی مغناطیسی به دور خود ایجاد می کند! یکی از دلیل مهمی که اجرام درون آسمان و سیارک ها کوچک،و.. به صورت نادر و کم به زمین برخورد می کنند،همین سطح لایه محافظتی(مغناطیسی) است،که با چرخش زمین به دور خود،ایجاد شده!
علاوه بر این،توفان ها بسیار خطرناکی خورشیدی هم از سمت خورشید،به سمت زمین پرتاب میشود! که همین لایه مغناطیسی مانع از اسیب رسیدن ز
تصور کردن بلا و مصیبت هیچ وقت با خود مصیبت یکی نیست، حتی تجربه نزدیک آن هم نیست. شما وقتی اولین بار با مصیبتی (مثل مرگ عزیزی یا از دست رفتن چیزی پرارزش) رو به رو می‌شوید در اولین مرحله این پاسخ بدن شما به این مصیبت است، بر افروخته می‌شوید، سیلی از هورمون‌ها در بدنتان به راه می‌افتند، ضربان قلب‌تان بالا می‌رود، سینه‌تان تنگ می‌شود، بغض گلوی شما را می‌فشارد و گریه می‌کنید و در مواردی حتی پاسخ بدن از این هم فراتر می‌رود، اما این‌ها فقط پا
خب برای من غیرقابل تصور بود قبل قرنطینه که همین مترو به دانشگاه رفتن و یا یک غذا بیرون یا یک پاساژگردی و خرید و یا خونه فامیل رفتن چقد میتونه حالمو خوب کنه و الان با اینکه به صورت مجازی تقریبا همشو دارم ولی واقعا مث قبل نیست 
میدونید،اصلن تصور اینکه یه جا باشم که دست هیچ آشنایی بهم نرسه و از همه جمع ها و دورهمیا دور باشم ،صد سال یه بار کسی نتونه پاشو خونم بزاره،دقت کنید حتی تصورشم روحمو ارضا میکنه!!!
بعد با من راجب غربت صحبت میکنی؟لعنتی من شبا میخوابم که رویای غربت ببینم
امروزم شروع شد. خوبم شروع شد قبل از ورزش زبان خوندم. بعدشم که الان اومدم رفتم حموم و تازه میخوام شروع کنم. مثل کسی میخوام باشم که اگه کار کردن و خوندن رو ازش بگیرن انگار که زندگی شو ازش گرفته باشن. میخوام دوباره سرم تو کارو زندگی خودم باشه. یه مدت درگیر بیرون شده بودم. انگار که خودمو گم کرده باشم اما الان خب کار نکردنم ضربه ی بدی برام. دلم نمیخواد اینجوری باشم ادما همیشه انتخاب میکنن. خودشون انتخاب میکنن که چی میخوان بشن. دلم نمیخواد اینده ی وحش
۲۸ مرداد روز جهانی عکاسی است و همین بهانه‌ای شد تا از عجیب‌ترین عکسی که طی چند روز پیش دیده‌ام بنویسم.من اسم این عکس را گذاشته‌ام "ناخن آشویتسی"این تصویر نشان‌دهنده رد ناخن زندانیان آشویتس در اتاق گاز است. جان کندن به معنای واقعی کلمه.اول خواستم خودم را به جای زندانی گرفتار در اتاق گاز تصور کنم. بعد از کمی فکر گفتم جای آن سربازی باشم که درب اتاق را به روی آن افراد بخت برگشته که محکوم به مرگ با گاز هستند می‌بندد. اما در انتها خودم را عکاس این
۲۸ مرداد روز جهانی عکاسی است و همین بهانه‌ای شد تا از عجیب‌ترین عکسی که طی چند روز پیش دیده‌ام بنویسم.من اسم این عکس را گذاشته‌ام "ناخن آشویتسی"این تصویر نشان‌دهنده رد ناخن زندانیان آشویتس در اتاق گاز است. جان کندن به معنای واقعی کلمه.اول خواستم خودم را به جای زندانی گرفتار در اتاق گاز تصور کنم. بعد از کمی فکر گفتم جای آن سربازی باشم که درب اتاق را به روی آن افراد بخت برگشته که محکوم به مرگ با گاز هستند می‌بندد. اما در انتها خودم را عکاس این
سلام دوستان
من یه دختر بی بی فیسم، میدونم اینجا خیلی راجع بهش بحث شده، بنابراین توضیح بیشتری نمیدم. سوال من اینجاست که خیلی ها میگن که لباس زنونه بپوش، آرایشت خانمانه باشه، لباس زنونه یعنی دقیقا چه ترکیبی؟، چطوری باشه؟
شما اگه یه دختری رو ببنید که مثلا ۲۵ سالشه ولی شما تصور می کنید که ۱۵ سالشه و ترکیب لباس خانمانه پوشیده، یا آرایشش کمی بیشتر از ملایم هست، باعث نمیشه که توی دل تون تصور کنید این چه وضع پوشش برای یه دختر کم سن و ساله؟! در حالی
بیان هم شده اینستاگرام!
شده دیجی کالا
از وبلاگ و فضای وبلاگ، آنچنان که تصور میکردم خوشه چینی نکردم...
معدود نویسنده های خوبی هستند که واقعا نویسنده اند. آنها هم در این وضعیت گل و بلبل از درد اقتصاد و بی کسی و بی پولی زار شده اند و دستشان به نوشتن نمیرود...
 
 خدا فرزندی ندارد تا فرزند دیگری باشد و زاده نشده تا محدود به حدودی گردد و برتر است از آن که پسرانی داشته باشد و منزه است که با زنانی از دواج کند. اندیشه ها به او نمی رسند تا اندازه ای برای خدا تصور کنند و فکرهای تیزبین نمی توانند او را درک کند تا صورتی از او تصور نمایند، حواس از احساس کردن او عاجز و دستها از لمس کردن او ناتوان است و تغییر و دگرگونی در او راه ندارد و گذشت زمان تأثیری در او نمی گذارد، گذران روز و شب او را سال خورده نسازد و روشنای
دیگه وقتی ملت به جای g میگن خ، به جای ch هم میگن خ (dochter: دختر) فقط تصور کنید چقدر آوای خ در روز می‌شنوید؟ نتیجه این‌که بچه‌ای که از بیست ماهگی اینجا بوده، تنها آوایی که حسابی تسلط داره خ است، گاهی به جای ک هم میگه خ، به جای ه هم میگه خ :-|
۱. گناه پیش و پس از آن که گناه باشد، تصور گناه است. 
یعنی تصور کشتن از خود کشتن قبیح‌تر است. 
۲. آیا تفنگی که گلوله از آن خارج می‌شود معصوم نیست؟ 
۳. گناه یکجور بیگانگی یا تعارض است با طبیعت خودمان. 
۴. احساس گناه، ذاتی و اجتناب‌ناپذیر است. این که در کهن الگوها انسان با گناه آغاز می‌شود و هبوط می‌کند، این که از روزگار دور قربانی می‌کرده‌اند، و این که مسیح بار گناهان انسان را بر دوش می‌کشد موید همین نکته است. 
۵. گناه نخستین، نه خوردن گندم یا
طراحان بی‌ام‌ و سری 7 یک سیستم عصبی پیچیده بین انسان و ماشین در آن قرار داده‌اند، یعنی راننده می‌تواند پیش از آغاز حرکت، حالت و مد رانندگی خود را به خودرو اعلام کرده و آن را روی سیستم ویژه‌ "مد رانندگی" تنظیم کند. وقتی خودرو این اطلاعات را دریافت می‌کند، می‌تواند بسیاری از تنظیمات را با توجه به آنچه برای شیوه‌ی خاص رانندگی و شرایط جاده‌ پیش رو لازم است، تنظیم کند. BMW7 این کار را با تنظیم قدرت و سیستم شاسی انجام می‌دهد. حال تصور کنید که مد ر
‍ روابط جنسی و کهنسالی : .بر خلاف تصور اینکه افراد کهنسال، تمایلات جنسی ندارند، روابط جنسی در کهنسالی نه تنها حضور دارد، بلکه برای سالمندان واجب و ضروری است..تصور عامه مردم از روابط جنسی صرفا دخول و هدف دستیابی به ارگاسم هست اما روابط جنسی شامل طیفی از : دیدن، بوییدن، چشیدن، زبان زدن، بوسیدن، رقصیدن، نوازش کردن، لمس شدن و لمس کردن، بازی کردن،  معاشقه و البته دخول و ارگاسم است. این بدان معنی است که دخول جنسی و ارگاسم تنها بخشی از رابطه جنسی اس
تصور کنید که برای مصاحبه شغلی وارد شرکتی شده‌اید و در اتاق جلسه منتظر فرد مصاحبه‌کننده هستید. در طول چند دقیقه‌ای که منتظر مصاحبه‌کننده هستید، شاید هزاران بار خودتان را در موقعیت شغلی مورد نظر تصور کرده‌اید که ناگهان فرد مصاحبهکننده وارد اتاق شده و با یک نگاه به شما می‌گوید: «شما مناسب این موقعیت شغلی نیستید…» آیا فکر کرده‌اید که او چگونه رمزگشایی زبان بدن را انجام داده است؟

ادامه مطلب
بر خلاف تصوّر عموم
هر جمله‌ای که با "بر خلاف تصوّر عموم" شروع شود
حقیقت محض نیست.
گاهی هم تصوّر عموم از تصوّر خصوص صحیح‌تر است.
***
میگن: بترکه چشم حسود،
ولی تا اونجا که ما دیدیم چشم حسود بیشتر ترکونده.
***
نوشابۀ گازدار درمان استخوان است،
با این توضیح که درمان در ترکی به معنای آسیاب است.
***
از زبان رئیسی در جواب رقیبی که گفت "هم ادّعا دارید که یه کم حقوق خوندید":
بله ما با مدرک دکترا ادّعا داریم که یه کم حقوق خوندیم، مثل شما با مدرک لیسانس خودمان را
اینجا داره برف می باره؛ از اون برف های رویایی و انیمیشنی :)انگار کن فرشته ها اون بالا داشتن با بالشتا بازی می کردن و رو سر و تن همدیگه می کوبوندن و حالا ترکیده و داره رو سرمون پَـــر می باره ^_^
پــَر...پـــَــــر... پــَــــــــــــــــــر می باره... :)
+ محض تصور دونه های خیلی درشت برف.
بوی آشنایت ، مشام عشق مرا پر کرد وقتی تو را دیدم انگار تمام دنیای من در تو خلاصه می‌شد.
آن روز که دست تو را گرفتم گرما بخش ترین چیزی که میتوانست وجود مرا گرم کند دستان تو بود، گرمایی که صدای هُوهُوی قلبم را دو چندان می‌کرد.
اما لفظی که بتواند گرمای وجود مرا به زبان بیاورد، نمی یابی، به گونه ای که معنای گرمی عشق، از مرز دوستت دارم عبور کرده و جای خودش را به سکوت داده است.
اما لبخند تو ، آن نگاه مهربان تو، صدای قلب مرا به مرز سکته می‌برد.
و من بهتر
زیباترین خواب زندگی را در مسیر مدینه به مکه دیدم. احرام که پوشیدیم و حرکت کردیم خسته و کلافه بودم.
زیاد که خسته باشم خوابم نمی برد.
برای اینکه خوابم ببرد جامی سفالی را تصور می کنم که پر از آب زلال است. یک جام سبز رنگ**. بعد سعی می کنم تصویر قرص ماه را در آن تصور کنم.
با این تلاش فکری آرامش پیدا می کنم و خوابم می برد.
 
در آن لحظات خستگی هم چشمهایم را در اتوبوس بستم و سعی کردم ماه را در جامی سبزرنگ تصور کنم.
 
خوابم که برد در خواب دیدم که زیر آسمان هس
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است –به نظر
میرسد اقای ترامپ هورمن زنانه ایشان  بیش
ازاندازه معمول است- خرابکاری های خودر پ از مدتی سکوت تبدیل به فرصت میکند-
دربدست ائرن پول بسیارحریص است ولی باامساک به دیگران کمک میکند و تصور میکند همه
چیز میابیست مطابق میل ایشان باشد از هوش زنانه زیادی برخودار است وازهمان سبک
زنانه استفاده میکند وصبر وحوصله دیگران که مطابق میل اونیستند  بسیار کم است وبسیارادم جوشی  است درضمن عی میکند محبوبیت هم پید
واضع مقولات عشر ارسطو بوده او مقولات را یعنی آنچه را که قابل تصور در ذهن و یا تفکر است  به ده قسم تقسیم نموده که در زیر آورده شده است.
 
 
کم و کیف وضع این له ز بعدش هم متی
همچنین باشد مضاف و فعل و بعدش انفعال
 
توضیحات مقولات عشر
ادامه
 
تصور بد شدنت        تصور یه انتهاست  
 حادثه رها شدن       تو گریه های بی صدا 
 تو نمیتونی بد باشی     حتی اگه شکستن قلب منو بلد باشی 
 
شاید این شعر بتونه مرهمی باشه برای دردهای هوادارن سپیدورد که بعد از سالیان دراز 
موفق شد با هدایت مربیان مختلف به لیگ 1 و سپس به لیگ برتر راه پیدا کند اما نمیدانم
 چه طلسمی نگذاشت آب خوش از گلوی این هوادارن پایین برود نمیدوانم چه بد شگونی
 تیم ما رو نظر بد نگاه کرد که تیم منسجم و هم دل سپیدورد رشت نتوانست در لی
با خودم فکر کردم باید خودم را با بدترین حالتی که امکان داره مواجه بشم، تصور کنم. زبونم لال اطرافیانم چیزشون بشه و از دستشون بدهم بدون مراسمی گروهی دفن بشوند و بگویند اینه ... اول که خیلی عمیق داشتم فکر میکردم بغض اومد تو گلوم فکر کردم همچین اتفاقی بیفته حتما من غش میکنم و از غصه پیر میشم، اما بعد فکر کردم باید بپذیرم و باید سرم را بندازم پایین زندگی کنم با همه ی دردهاش و این غم میشه سربار همه ی غم هام و یه داغ رو دلم داره تا بمیرم. بعد تصور کردم خ
با خودم فکر میکنم اگه روزی من غم یا مشکلی داشته باشم چه قدر روی کمک و همدلی تو حساب میکنم؟ چه قدر حرف زدن با تو آرومم میکنه؟ 
و جواب اینه که هیچ تصوری ندارم که تو میتونی مرهم باشی...
حتی دلم دیگه برات تنگ نیست...
فقط یادمه اخرین بار که دیدمت نگام نکردی... همونجور که سرت تو گوشی بود خداحافظی کردی و رفتی...
و این دل چرکین ترم میکنه...
 مرا به خانه‌ی قدیمی‌ام ببر. حس‌های قدیمی را در من تازه کن. شاید به یاد بیاورم که بودم و قلبم برای چه می‌تپیده. 
بگو آن شب که نشستیم در پیاده‌رو و درز دلمان را گشودیم و همه چیز را ریختیم روی آسفالت سرد، چه می‌درخشیده در چشم‌های من که خودم را ستاره‌ی مسافری تصور می‌کردم که به جان این خاک آشنا گشته و محبت زیستن در همه ذرات تنش تپیدن گرفته. 
شیره‌ی زندگی را گوارای جان من کن. 
در ابتدا قصد داریم با ارائه یک مثال ملموس به اهمیت داشتن کارت ویزیت برای یک شرکت یا یک کسب و کار و یا یک کارت شخصی اشاره کنیم.تصور کنید که یک کسب و کار، چه کوچک و چه بزرگ، را دارید و می خواهید که یک سرمایه گذار برای آن جذب کنید. وارد شرکتی می شوید و به صورت اتفاقی سرمایه گذاری را در آسانسور می بینید. او اعلام می کند که فقط ۳ دقیقه برای شما فرصت دارد. شما در اینجا باید در کمترین فرصت مزیت های کسب و کارتان را برای او بازگو کنید و این کار را هم به خوب
تصور من از آینده چیزی گنگ و نامفهوم است،چیزی ترسناک و در عین حال کاملا مبهم ...
مثل این می ماند که در قایقی در میان اقیانوس نشسته باشی و سطح اقیانوس را مه گرفته باشد و تو ندانی در چند متری تو چه چیزی وجود دارد ؟؟ در این وضعیت آیا خبری از افق های دور و ملموس هست تا مسیرت را به آن سوی تنظیم کنی؟؟
هر وقت به آینده فکر می کنم سرم گیج می رود بی درنگ به سوی تخت خواب می روم و چشمهایم را می بندم و سعی می کنم فراموش کنم.
گرچه همیشه سعی می کردم خود را برای آینده
بعضی وقتها یه کسانی جلوی راهت قرار میگیرن و یا یه اتفاقات خاصی میفته فقط و فقط برای اینکه بفهمی چقدر موجود ضایعی هستی و خوبی‌هایی که از خودت تصور میکردی صرفاً یک توهم بوده! :(

+این چند روزه متوالیاً دارم چنین اوقاتی رو تجربه می‌کنم :((
و بابتش شاکرم و صدالبته شرمنده :((
دژاوو چیست و چرا رخ می‌دهد؟
دژاوو یا همان آشناپنداری، احساسی است که ما در مواجهه با یک موقعیت کاملا جدید تجربه می‌کنیم، به گونه‌ای که به طرز جدی تصور می‌کنیم قبلا آن را دیده‌ایم. اما آیا واقعا اینگونه است؟ واقعا دژاوو چیست؟ در این مقاله جواب سوالتان را خواهید گرفت.

 
ستاره | سرویس روانشناسی - برای بسیاری از ما اتفاق افتاده که در موقعیتی قرار می‌گیریم و به طرز عجیبی احساس می‌کنیم آن صحنه یا آن مکان را قبلا دیده‌ایم. اما این واقعا ممکن نی

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مدرسه راهیان کوثر